مشهدتئاتر- سید جواد اشکذری*

یکم: «تارشیشه¬ای» یکی از متفاوت¬ترین آثار تئاتر مشهد در سالهای اخیر و نیز کارنامه نویسنده و کارگردان خود است. اگر این نمایش، عنوان یکی از آثار با افتخار مشهد در جشنواره های ملی و بین المللی مانند «سوره ماه» و نیز «فجر» را داراست، مدیون ایده متفاوت و بکرش می باشد که از منبع لایزال وحی، قرآن کریم الهام گرفته است. نمایش نگاهی به داستان پناه بردن پیامبر اکرم(ص) به غار دارد که با دستور خداوند، عنکبوت بر در ورودی غار، تار می تند و کبوتر آشیانه می سازد و ایشان به سلامت از شر دشمنان نجات پیدا می  کند.

کیوان صباغ با اینکه همواره به شکل¬گیری درام و نیز قصه¬گویی در آثار گذشته¬اش علاقه¬ نشان داده و بارها برای جذابیت نمایش¬هایش از خرده داستان¬های زیاد استفاده کرده ولی در آخرین نمایش خود، کمتر از خرده داستان بهره جسته است و در «تارشیشه ای» سعی کرده همان داستان را بدون کم و کاست اما با نگاهی تمثیلی ارائه کند. نگاهی که کمتر از چنین داستان های معروف کتاب آسمانی استفاده شده است. حتی نوع روایت خطی داستان «تار شیشه¬ای» هم وامدار همان داستان قرآنی است، با این تفاوت که تنها خرده داستان نمایش که عشق شکارچی به پروانه است، ابتدا و انتهای نمایش جای گرفته است. عشق مجازی که می¬توانست به عشق حقیقی تبدیل شود، اما به-دلیل عدم پرداخت دراماتیکی عشق مجازی که از ارتباط شکارچی و پروانه بوجود می¬آمد، عشق حقیقی (که همانا می¬تواند رسالت نماینده باشد) معنای جاودانه¬ای در نمایش پیدا نمی¬کند. هرچند بعد از رضایت ارباب (خداوند) از شکارچی (عنکبوت)، پروانه ماموریت پیدا می¬کند که در انتهای نمایش تنهایی¬های شکارچی را به پایان برساند اما او با ضیافت عاشقانه¬اش به سمت پروانه می¬رود و بعد می¬میرد، نه بعد از اتمام ماموریت الهی¬اش. به¬نوعی با تنیدن تارهای شیشه¬ای توسط عنکبوت در یک شب آن¬هم به سرعت، آن عشق حقیقی در عنکبوت شکل گرفته و او قبل از ورود پروانه و قبل از رسیدن به معشوقه خود، تمام شده است. بنابراین پایان «تارشیشه¬ای» نه تنها ریتم روایی داستان را کشدار کرده، بلکه مفهوم کمتری به محتوای نمایش ارائه می¬کند.

در «تارشیشه¬ای» شخصیت¬ها بر اساس داستان شکل گرفته¬اند، نه داستان بر اساس کاراکترهای مورد نظر نویسنده. اما در نوع روایت سعی شده، فضای نمایشنامه همان¬طور که به سمت فضاهای اجتماعی آدم¬ها برود، از فضاهای تمثیلی هم دور نشود. به¬نوعی نویسنده براساس داستان، کاراکترها را از حالت صرف حشره مانند عنکبوت و پروانه و نیز کبوتر در آورده و نزدیک به شخصیت¬های انسانی نزدیک می¬کند و از همین عنصر، به صورت شخصیت¬پردازی تدریجی به عنوان تعلیق استفاده می-کند.

بنابراین در ابتدای نمایش و در نوع روایت داستان، فضاهای رئالیسم¬تری را شاهدیم اما نمایش از نیمه زمانی خود، به تمثیل و نشانه¬های قرآنی بیشتر نزدیک می¬شود. بنابراین ما در ابتدای نمایش پروانه را می¬بینیم که مانند برخی از آدم¬ها سیگار می¬کشد ولی در پایان کبوتر را می¬بینیم که با آهن و آهن پاره¬ها، در سر در غار لانه درست می¬کند. یا شکارچی که در ابتدای نمایش مانند همه آدم-های سرکوب شده¬ در عشق، به خودکشی رو می¬آورد ولی در پایان به صورت تمثیلی و نشانه، با وسایل کارگاه آهنگری، تاری از جنس عنکبوت می¬تند.

داستان «تارشیشه¬ای» دیر شروع می¬شود. بنابراین ریتم روایت از یک دستی برخوردار نیست. از برخی از لحظات نمایش که باید درام از کنش و واکنش¬های بیشتری برخوردار باشد، با لحظاتی از آن¬ها عبور می¬کند. «قبول¬کردن ماموریت ارباب توسط شکارچی ناامید از زندگی»، «آمدن نماینده به درون غار»، «هجوم کفار برای دستگیری نماینده» و نیز «سه روز ماندن نماینده در غار» از مفاهیمی هستند که در داستان پرداخت کامل دراماتیک نشده¬اند که علاوه بر این موارد می¬توان به «ارتباط بی¬تنش دو کاراکتر شر و خیر نمایش یعنی شکارچی با شیطان یا به نوعی عنکبوت و زنبور» که در کنار هم زندگی مسالمت¬آمیزی با هم دارند و یا «ارتباط شکارچی با کبوتر» که با اینکه از یک جنس رفتاری نیستند ولی راحت در کنار هم برای انجام ماموریت قرار می¬گیرند، اشاره کرد.

هرچند یکی از مهمترین بخش دراماتیک داستان «تارشیشه¬ای»، درگیری شکارچی برای انجام دادن و یا ندادن ماموریت اعلام شده از سوی ارباب است که هیچ¬گاه پرداخت کاملی نمی¬شود و به¬جای درگیری او با خود درونی¬اش برای انجام ماموریت الهی، نقطه شر درام شیطانی با پوشش زنبور است که با لهجه تربتی دیالوگ می¬گوید و در نهایت نه جایگاهش در ساختار دراماتیک اثر پیداست و نه با نوع پرداخت شخصیت و نه با نوع بازی بازیگر هیچ¬گاه به نقطه اتکای بسیار قوی و تاثیرگذار به¬عنوان کاراکتر شر نمایش برای پیشبرد داستان قلمداد می¬شود و انگار او در «تارشیشه¬ای» برای ایجاد لحظات مفرح برای مخاطب عشق خنده خلق شده و به یک کاراکتر فرعی و خنثی نمایش تبدیل شده است. تا حدی که مخاطب کارشکنی¬های او را که تمام شر داستان را بر دوش دارد، جدی نمی-گیرد و به¬جای اینکه جذابیت درام در کنش¬های لایه¬های داستانی باشد، در لودگی، هجو و طنز یک کاراکتر خلاصه می¬شود.

دوم: ساختارشکنی هیچ¬گاه به معنای مدرن و پست¬مدرن شدن نمایش نخواهد بود. ایجاد فضای غیررئالیستی در نمایش به¬معنای بهره¬جستن از مولفه¬های مدرن و یا مدرنیسم، نیست. کارگردان «تارشیشه¬ای» در طراحی اجرا به سمت فضاهای فانتزی می¬رود و با هدف جلوگیری از کسالت مخاطب و جذابیت بیشتر برای او، سعی در طراحی میزانسن¬های متعدد و انبوه دارد که هرچند کمتر به سمت تکرار میزانس می¬رود اما در برخی از لحظات نمایش، دچار میزانس¬های غیرمنطقی و قراردادی می¬شود؛ مانند حرکت کبوتر که وقتی می¬خواهد جواب رفتارهای شیطانی زنبور را بدهد، به بالای بشکه¬ای می¬رود و بعد بدون هیچ اتفاقی دراماتیکی به پایین می¬آید و یا چرخاندن بشکه¬ای که شیطان بر بلندای آن ایستاده توسط شکارچی، در همان صحنه¬ای که او از دروغ¬های شیطان (زنبور) به شدت عصبانی است، غیراز ایجاد فضای بصری جذاب به مخاطب، جایگاه غیر¬منطقی در ساختار درام دارد.

در «تار شیشه¬ای» از این¬گونه میزانس¬ها که نه به فضای نمایش کمک می¬کند و حتی گاهی هم به مفاهیم ارزشمند نمایش لطمه می¬زند، کم و بیش¬ صحنه¬هایی به چشم می¬خورد که می¬توان به حضور یکی از اعضای گروه موسیقی با ساکسیفون در صحنه در نور سبز غار که تمثیل عبادت نماینده خدا هست، اشاره کرد که معنای داستان نمایش را مخدوش می¬کند. هر چند صحنه¬هایی هم که در نمایش از میزانسن¬های منطقی و مفهومی بهره برده، همراهی و هماهنگی بیشتری میان عناصر صحنه (نور، موسیقی و طراحی بازی بازیگران) مشاهده می¬شود. طراحی صحنه نمایش مبتی بر متن و به¬خصوص اهداف کارگردان است. طراحی که علاوه بر اینکه دارای عناصر رئالیستی باشد، بتواند فضای تمثیلی و مفهومی داستان قرآن را هم برای مخاطب تداعی کند و همچنین علاوه بر این¬ها فضایی فانتزی را ایجاد کند که وجود غار در یک کارگاه آهنگری بی¬منطق به نظر نرسد. هرچند جنس طراحی¬صحنه در لحظاتی از نمایش با نور، موسیقی و آوازخوانی¬ها، هماهنگی ندارد و فضا را به سمت نمایش¬های کودک و نوجوان می¬برد، اما می¬توان از فضای مملو از آهن صحنه که در نور¬های رنگی گم شده¬اند، برداشتی از فضای جور و ستم حاکم بر آن روزگار داشت. در طراحی-صحنه که در تداعی فضاسازهای نمایشی، عنصر مهمی در «تارشیشه¬ای» می¬باشد، به¬طورحتم وجود اکسسوارهایی مانند بشکه¬های آهنی به این طراحی لطمه می¬زند که از آن هیچ استفاده آهنگری توسط شکارچی در طی نمایش نمی¬شود و فقط به طراحی حرکت دادن به میزانسن و نیز کمک به فضای بصری کار در طراحی صحنه آمده است. پروانه به¬جای اینکه در بشکه آهنی حبس باشد، باید از تارهایی از جنس عنکبوت یا همان شکارچی که از نفس¬های او شکل گرفته، زندانی می¬شد که هم¬خوانی بیشتری میان آکسسوار صحنه با شحصیت و نوع پرداخت فضای نمایش برخوردار باشد. اما از میان اکسسوارها و ابزارهای نمایشی در صحنه، دوچرخه هم به فضای فانتزی کمک می¬کند و هم به پرداخت کاراکتر کبوتر و در یکی دو صحنه، استفاده و حرکت کاربردی و جذابی از آن می¬توان مشاهده کرد و هیچ¬گاه آن¬را نچسب و غیرمنطقی نمی¬توان دید.

موسیقی در «تارشیشه¬ای» عنصر مهمی در فضاسازی¬های مورد نظر کارگردان است که نت¬های آن بر اساس میزانسن¬های کارگردان شکل می¬گیرد و انگار سعی دارد نقش مهمی در جذابیت نمایش داشته باشد. بنابراین آنچه به¬عنوان موسیقی ترکیبی در این نمایش می¬شنویم، فضای فانتزی بییشتری در ذهن تداعی می¬کند. به¬خصوص وقتی بخشی از دیالوگ¬ها با آهنگ و آواز خوانده و یا بهتر بگوییم گفته می¬شد. در این لحظات نمایشی که تعدادشان هم زیادند، هر چند موسیقی قدرت بیشتری را به رخ می¬کشید اما در آن نه هیچ منطقی دیده می¬شد و نه جذابیت شنیداری و باز هم ما را به فضاهای نمایش¬های سنین «ب»، «ج» و «د» می¬برد و انگار کارگردان با استفاده بیش از حد از عناصری چون نور و موسیقی و نیز شیوه دیالوگ¬ها خواندن، بر روی این نوع فضاهای فانتزی کودکانه تاکید دارد.

در نمایش «تارشیشه¬ای» بازیگران در ترکیب تار و پودی نمایش، نقش می¬آفرینند و جدا از اثر نیستند ولی در اغلب صحنه¬ها، روان بازی می¬کنند. حامد وکیلی، بازیگر باسابقه¬ای است که در اجراهای عمومی این نمایش باید کنترل می¬شد تا برای خنداندن تماشاگر ریتم نمایش را کند نکند. اما به¬طورحتم، بهترین بازیگر نمایش که از توانایی¬ها و تجربیات بیش از یک دهه تجربه¬اش به خوبی استفاده می¬کند و در صحنه «تارشیشه¬ای» میدان¬داری می¬کند، محمد جهانپاست.

در مجموع نمایش «تارشیشه¬ای» در شیوه¬های اجرایی، سردرگم تکنیک¬های نمایشی است و به¬جای اینکه بیشتر به¬سمت نشانه¬ها و نمادهای نمایشی برود، به سمت فضایی فانتزی می¬رود تا…

 

*عضو کانون ملی منتقدان تئاتر کشور

 

لینک کوتاه :
اشتراک گذاری :
Warning: Array to string conversion in /home/vimmodlw/public_html/wp-content/themes/theater-abdi/functions.php on line 633
Array