پیرامون بازیگری تئاتر با عزت‌ا… انتظامی

مشهدتئاتر- سید جواد اشکذری: سابقه و پیشینه ارزنده هنری عزت‌ا… انتظامى آنقدر گسترده است که مي‌مانيم از كدام منظر به درياي بي‌كران تلاش‌هايش بنگريم. استاد مسلم بازیگری سينماى ايران،  فعالیت هنری‌اش را با تئاتر آغاز کرده و تاکنون در نمايش‌هاي بسیاری از جمله «مسنتطق»، «ولپن»، «دختر شكلات فروش»، «شنل قرمزي»، «تارتوف»، «بنگاه تئاتر آل»، «هياهوي بسيار براي هيچ كس» و «خانه عروسك» بازی کرده است. در عرصه‌ي سینما نيز او با فیلم «گاو» به اهالي سینما معرفي شد اما مسیرش را چنان استوار و محکم ادامه داد كه تا اکنون بیش از 50اثر سینمایی در کارنامه خود به ثبت رسانده است. برخي از مهم‌ترين فيلم‌هاي او عبارتند از: «واريته»، «شهر خفته»، «گاو»، «آقاي‌هالو»، «ستارخان»، «حاجي واشنگتن»، «كمال‌الملك، «اجاره‌نشين‌ها»، «شيرسنگي»، «كشتي آنجليكا»، «هامون»، «بانو»، «خانه خلوت»، «ناصرالدين شاه اكتور سينما»، «روز فرشته»، «روسري آبي»، «گراند سينما»، «گاو خوني»، «جايي براي زندگي»، «حكم»، «ستاره‌ها»، «ديوانه‌اي از قفس پريد»، «روز واقعه»، «ميكس»، «باد و شقايق»، «خانه عنكبوت»، «خانه‌اي روي آب»، «شب»، «آتش سبز»، «ميناي شهر خاموش»، «زادبوم»، «چهل‌سالگی»و… .

آنچه مي‌خوانيد حاصل هم‌کلامی با عزت‌ا… انتظامی است درخصوص بازیگری در تئاترو…

 

استاد! اگر اجازه دهيد اولين سئوال اين گفتگو را اختصاص بدهيم به ابتدايي‌ترين مختصات شناسنامه‌ اي شما يعني؛ پرسيدن سن و سالتان و محل تولدتان؟

من متولد 1303 خورشيدي در شهر تهرانم. البته به‌خاطر مشكلاتي كه معمولا ثبت‌احوال در آن زمان داشته، بعيد نيست تاريخ تولدم يكي و دو سالي كم يا زياد نوشته شده باشد.

خيلي‌ها علاقه‌مندند بدانند دوران كودكي آقاي بازيگر چگونه سپري شده است؟

ما خانواده پرجمعیتی بودیم؛ مادرم 14بچه به دنيا آورد که پنج ‌تاي آن‌ها در همان كودكي مردند. الان پنج برادريم و چهار تا هم خواهر. پدرم  ابراهيم اشتهاردي كه از شهر اشتهارد آمده بوده تهران تا دوره سربازی‌اش را بگذراند با خانواده مادرم كه از خويشاوندان انتظام ‌دربار بودند، آشنا مي‌شود و ازدواج مي‌كند و بعد از يك سال هم من به دنيا مي‌آيم. البته وقتي من به دنيا مي‌آيم پدرم گويا همراه با رضا‌شاه در جنگ ترکمن بوده است.

كجا زندگي مي‌كرديد؟

سنگلج؛ پارک ‌شهر کنونی كه هنوز هم هست و پشت تالار سنگلج قرار دارد.

شروع تحصيلات ابتدایي‌تان هم همان جا بود؟

بله، در همان محله و در مدرسه عنصری.

از هنرمندان مشهور زمان ما، كسي در آن سال‌ها با شما هم دوره نبود؟

در دوران ابتدايي كه نه، اما در زماني كه به دبيرستان صنعتی مي‌رفتم با خيلي‌ها هم كلاس بودم از جمله با هوشنگ بهشتی، نصرت کریمی ‌و کهنمویی كه با هم در رشته برق درس مي‌خوانديم و ديپلم هم گرفتيم. اگر دو سال بيشتر مي‌خواندم، مدرك مهندسي‌ام را كه در آن زمان كار با اهميتي بود، گرفته بودم كه متاسفانه به دليل مشكلات مالي نتوانستم تا آخرش ادامه بدهم.

چرا برق؟

من رشته برق را به انگيزه تامین مخارجم انتخاب کردم چون وضعیت خانواده‌ام طوری نبود که بتوانند هزينه‌هايم را تامین کنند. من در كنار درس خواندن، در قهوه‌‌خانه و سلمانی هم كار مي‌كردم و خدا مي‌داند چه سختي‌هايي كشيدم. کارهایی کردم كه خیلی‌ها نمي‌كنند و شايد نامش را هم نمی‌دانند.

چه سالي ديپلم‌تان را گرفتيد؟

حدود سال‌های 25 – 1324

يعني حدودا 22ساله بوديد كه ديپلم گرفتيد. همان زمان بود كه دنبال تئاتر رفتيد يا  در طي تحصيل هم گهگاه سري به تئاتر مي‌زديد؟

اواخر دوران ابتدايي و فكر كنم حدود 13سالم بود كه براي اولين‌بار با پاتوق بچه تئاتري‌هاي لاله‌زار آشنا شدم.

برخورد پدر و مادرتان با اين آشنايي چطور بود؟

آن‌ها به شدت مخالف اين‌گونه كارها بودند. اگر هم در آن سن و سال اجازه داشتم گاهي به تئاتر بروم، به‌خاطر اين بود كه فكر مي‌كردند مي‌روم در تماشاخانه‌هاي تئاتر كار برقي بكنم!

آن‌ها اصولا با چيزي به نام هنر تئاتر آشنا بودند؟

هرگز. آن‌ها اصلا تئاتر ندیده بودند. یک بار پدرم فهمید من در نمايش‌نامه راديويي نقشي را خوانده‌ام، ناراحت شد و دعوايي راه اندخت كه بيا و ببين…

عشق و علاقه شما در آن زمان فقط به بازيگري در تئاتر و سينما ختم مي‌شد يا به هنر ديگري هم دلبستگي داشتيد؟

در واقع عشقم بازيگري بود اما به موسيقي سنتي هم علاقه داشتم و دور از چشم پدرم گاهي سنتور هم مي‌زدم.

بازيگري را با صحنه تئاتر شروع كرديد؟

بله، با تئاترهاي تخته‌حوضي.

يادتان مي‌آيد در چه تاريخي وارد تئاتر شديد؟

بله، دقيقا 20شهریور 1320. وقتی وارد لاله‌زار شدم، تئاتري نبود. در آن ‌زمان نام همه تئاترها، تماشاخانه بود. به طور مثال مي‌گفتند تماشاخانه کشور، تماشاخانه هنر، تماشاخانه فرهنگ و…

تماشاخانه‌ي فرهنگ همان بود كه متعلق به عبدالحسين نوشين بود ؟

نه، نوشين هيچ ارتباطي با تماشاخانه فرهنگ نداشت. وقتي او در سال 1326 به ايران آمد، اسم تماشاخانه فرهنگ را تغيير داد و «تئاتر فرهنگ» گذاشت و پايه‌گذار عنوان تئاتر به جاي تماشاخانه شد و بعد از مدتي هم تئاتر فردوسی را ایجاد کرد.

با او آشنا بوديد؟

بله. شروع آشنايي من با عبدالحسين نوشين با كلاس‌هاي او بود و همين كلاس‌هاي آموزشي كه در تئاتر فردوسي شكل گرفته بود، مسير فعاليت‌هاي هنري مرا تعيين كرد. من در كلاس‌هاي نوشين فن‌بيان ياد گرفتم و شخصيت‌سازي و كاراكترشناسي را هم از او آموختم.

در اين كلاس‌ها تنها خود نوشين درس مي‌داد؟

نه، كسان ديگري هم بودند مثل دكتر پرويز ناتل خانلري كه به ما تاريخ ادبيات و هنر مي‌آموخت.

آغاز كارهاي اجرايي‌تان هم به‌طور جدي با نوشين بود؟

نه. در ابتداي كار پیش‌پرده می‌خواندم. بعدها در كنارش نقش‌هاي کوچک هم بازی می‌کردم و بعد از چند سال‌، نوشین نقشی را در تئاتر فردوسی به‌ من داد.

چه نمايشي بود؟

نمایش «مستنطق» که من در صحنه‌ي آخر وارد قصه می‌‌شدم. در واقع نقش يك بازپرس را بازي مي‌كردم…

در شروع كار بيشتر براي چه كارگرداناني بازي مي‌كرديد؟

در همان وقت هم با اغلب کارگردان‌های تئاتر کار مي‌کردم اما در کارهای علی نصیریان و جعفر والی بیشتر بازی ‌کردم.

 شما را بیشتر به عنوان بازیگر می‌شناسند، حال آنكه عزت‌ا… انتظامي ‌كارگرداني هم كرده است. لطفا کمی هم در اين خصوص بگوييد.

اغلب کارهايی که من کارگردانی کردم در گروه مردم بود؛ مانند نمایش‌های «بهترین بابای دنیا»، «خشت اول»، «شادروان مادرخانم»، «دوسر پل» و چند تا دیگر که الآن یادم نمی‌آید.

در گروه تئاتر مردم فقط شما کارگردانی می‌کردید؟

خير. این گروه سه کارگردان داشت که من بودم، جعفر والی بود و علی نصیریان.

گروه‌تان سالن یا تماشاخانه خاصی داشت؟

ما اغلب نمایش‌هایمان را در سالن 25 شهریور اجرا می‌کردیم.

اين نمایش‌ها را فقط در تهران اجرا می‌کردید؟

نه، در اغلب شهرستان‌ها هم اجرا داشتيم.

گروه‌تان بازیگران ثابتی داشت یا نه از بازیگران دیگر گروه‌ها هم استفاده می‌کردید؟

هم بازیگران ثابت داشتیم و هم گاهی از دیگران استفاده می‌کردیم. ولی معمولا مرحوم خسرو شکیبایی، مرحوم اسماعیل داورفر، رضا کرم‌رضایی، فرامرز صدیقی و محمد مطیع پای ثابت کارهای گروه بودند.

از چه زمانی تئاتر را کنار گذاشتید؟

از سال1356 بود كه دیگر به تئاتر نیامدم.

مشغله‌هاي سينما زيادشد؟

بله. از اين تاريخ به بعد فقط فيلم بازي كردم. البته اولين بازي‌ام درفيلم حدود سال 44بود.

فيلم «گاو»؟

«گاو» اولين فيلمم نبود ولي با اين فیلم بود كه مطرح شدم. البته گاو قبل از این که فیلم شود، تله‌تئاتر بود که از تلویزیون آن زمان هم پخش شد، با همان بازیگران.

ولی مردم «گاو» را با فیلم مهرجویی می‌شناسند.

بله. ولی آن تله‌تئاتر هم آن زمان مورد اقبال عمومی خوبي ‌قرار گرفت. خيلي‌ها مانند جلال آل‌احمد بر آن نقد نوشتند. جلال درباره من نوشته بود؛ عجب کار کشته است این بابا…!

الان،  بین سینما و تئاتر کدام را انتخاب می‌کنید؟

اين دو هرکدام جایگاه خاص خود را دارند ولي من تئاتر را عاشقانه دوست دارم.

چرا؟

چون این هنر بسترو مادر تمام هنرهاست.

ولی شما كه مدت‌هاست تمام فعالیت‌های هنری‌تان بر سینما متمركز شده است؟

بله، درست است. هرچند الآن فعالیتم معطوف به سینماست و در این عرصه هم افتخارات بسياري کسب کرده‌ام اما بدانید كه من هرچه را دارم مدیون تئاتر می‌دانم. بیان من، بدن من و تمام تمرکزی که همه وجودم در زمان ایفای نقش دارد، مدیون فعالیت‌های تئاتری‌ام است.

در مجموع بازی در تئاتر برایتان سخت‌تر بوده یا سینما؟

البته كه بازیگری در تئاتر بسیار سخت‌تر است. چون ساخت یک فیلم در دو ماه تمام می‌شود اما تمرین یک تئاتر بیش از دو سه ماه طول می‌کشد. باور کنید هر وقت می‌خواهم بروم روی صحنه تمام بدنم می‌لرزد. حتي همين الآن هم می‌ترسم.

چه تعريفي از تئاتر داريد؟

تئاتر، هنري ارزنده و باشکوه و آيينه تمام نماي زندگي بشر است.

چطور به اين تعريف رسيده‌ايد؟

اين جمله را كه «تئاتر آيينه زندگي بشر است» پرويز خطيبي كه از نويسندگان و كارگردانان به نام آن زمان بود، به من ياد داد و گفت وقتي در مقابل آيينه مي‌ايستي، هركاري را بكني او صادقانه به تو نشان مي‌دهد و تو بايد در بازيگري‌ات اين گونه باشي كه مردم تو را در خود ببينند و تو را باور كنند كه تو چه داري مي‌گويي و چه كار مي‌كني. اين نكته بعد از سال‌ها هنوز با من و در ذهن و زبان من باقي است.

مي‌گويند تئاتر هنري انساني و عرفاني است و بازيگراني كه از تئاتر به سينما آمده‌اند اخلاق حرفه‌اي بهتري دارند. با اين سخن موافقيد؟

بله، من هم معتقدم كه تئاتر معبد عرفاني انسان است و هميشه تلاشم اين بوده كه در معبد عرفان زندگي كنم تا بتوانم در صحنه بازي كنم. ما در ابتداي راه آموختيم كه اخلاق جزو تئاتر است. نوشين حرف خوبي به ما مي‌زد كه الآن مي‌فهميم چه نصيحت گران‌بهايي به ما كرده است. او مي‌گفت قبل از اينكه هنرپيشه و يا هنرمند شويد لازم است آدم باشيد. آدم باشيد، يعني شخصيت آدم پيدا كنيد. آدم بودن از نظر او يعني اين كه هنرمند،  انسان مرتب و منظم و دقيقی باشد. ما در تمام زمان تمرین در مقابل آقای نوشین نمی‌نشستیم و شوخی نمی‌کردیم. می‌ایستادیم و با جدیت وظیفه‌ای را که به ما محول کرده بود انجام می‌دادیم.

این تربیت هنری چقدر بر زندگی خانوادگی شما تاثیر گذاشته است؟

در حقيقت خیلی. من نظم و انضباطی را که از تئاتر و از اشخاصی چون استاد نوشین یاد گرفتم در خانه و خانواده‌ام پياده كردم و همان طور که من سعی می‌کنم انجام دهم، فرزندانم هم تلاش می‌کنند آن را انجام دهند. به‌طور مثال مجید هم مانند من حاضرنيست برای هر فیلمی ‌موسیقی بسازد، بلكه انتخاب می‌کند.

و عشق…آيا عشق در بحث اخلاق و بازيگري نقشي دارد؟

عشق هميشه جايگاه خودش را دارد. در اين راه سخت بايد عاشق باشيد تا بتوانيد حركت مدام و مستمري داشته باشيد. من يك بار به همسرم گفتم كه من عاشق هنرم هستم، ناراحت شد و به او برخورد!

چرا؟

چون متوجه نشد كه من با اين هنر رشد كرده‌ام و با او زندگي مي‌كنم.

الان چطور؟ آيا بالا رفتن سن‌تان تاثيري بر عشق و علاقه‌تان گذاشته است؟

من هیچ وقت از بازی در نمایش و دیدن تئاتر سیر نمی‌شوم. شب تا صبح هم نمایش اجرا شود، می‌نشینم و با علاقه نگاه می‌کنم. چرا، چون این هنر را دوست دارم و هیچ وقت از همراهي با آن خسته نمی‌شوم.

استاد انتظامي! شما بي‌شك از چهره‌هاي ماندگار بازيگري اين مرزوبوم هستيد و به‌طور حتم تجربيات شما براي جواناني كه در ابتداي اين راه هستند، مفيد خواهد بود. اگرممكن است ضمن بازگو كردن، ما را در برخي از اين تجربيات سهيم كنيد…

من هیچ‌گاه مانند دیگران نقشم را حفظ نمی‌کنم. نه روی صحنه و نه جلوی دوربین. من تمام متن را می‌خوانم و آنقدر می‌خوانم تا جزو آن زندگی‌ای بشوم که در متن وجود دارد. من کاری می‌کنم که نقش در تنم بنشیند و طوری عمل می‌کنم که دیالوگ مال خودم باشد. من هیچ وقت منتظر نمی‌شوم ببينم شخصیت مقابلم چه می‌خواهد بگوید. چون می‌دانم چه می‌خواهد بگوید و می‌دانم چه می‌خواهم بگویم و می‌دانم ریتم میان دیالوگ‌هایم را چگونه رعایت کنم. می‌دانم برای این نقش چگونه بایستم و چگونه باید حرکت کنم. هیچ‌گاه غریزی با آن برخورد نمی‌کنم. در حین اجرای نقشم از نوک انگشتان پا تا مغز سرم تحت فرمان آنچه می‌خواهم انجام بدهم هست. من در حین خواندن، کنار متنم یادداشت‌هایی برمی‌دارم و در لابه‌لا و حواشی متن این قدر می‌نویسم که خط و خطوط متن در لابه‌لای تکنیک‌های بازیگری و تحلیل نقشم گم می‌شود.

جزییات راهم می‌نویسید؟

بله. چون می‌خواهم کار را حساب شده انجام دهم، همه چیز را می‌نویسم. باورکنید تا پلک‌زدن‌هایم را می‌نویسم و همه این‌ها را که می‌گویم تجربه کرده‌ام.

این روش ریشه‌ای شما وقت بسیاری نمی‌برد؟

چرا، وقت زیادي می‌برد. گاهی خیلی‌ها را می‌بینم که متن را یکی – دوبار می‌خوانند و آن‌را کنار می‌گذارند ولی من همیشه متن دستم است. سر هر کاری باشم آن را هر روز مي‌خوانم. نه نقشم را؛ بلکه تمام متن را.

تمرينات چقدر در نقش‌پذيري شما موثر بوده است؟

تمرينات خيلي موثر است. وقتی در نمايش «کرگدن» نوشته‌ي یونسکو و به کارگردانی حمید سمندریان بازی می‌کردم، روزي بيش از 8ساعت وقت می‌گذاشتم. حتی زمان اجرا هم چند ساعت قبل از تمرین زودتر از همه می‌آمدم و تمرین بدن و بیان می‌کردم و متن را از ابتدا تا انتها با دقت یک دور می‌خواندم و بر روي كاراكترم تمرکز کامل می‌کردم و بعد به روی صحنه می‌رفتم.

چگونه تمرکز می‌گرفتید، آيا شيوه خاصي داريد؟

برخی فکر می‌کنند تمرکز این گونه است که با کسی حرف نزنند. ولي من این گونه نبوده‌ام و نیستم. سر تمریناتم شوخی و گپ و گفتم را دارم و حتی شیطنتم را هم می‌کنم اما با همه این‌ها، هرگز هوش و حواسم را از نقشم و جایگاه آن در متن جدا نمی‌کنم. هميشه در تمريناتم- هم در تئاتر و هم در سينما- براي نقش‌پذيري‌ام هدفم اين بوده تا كارم را به سمتي ببرم كه مخاطبم بفهمد من چه كار مي‌كنم. براي همين، ابتدا خودم بايستي به اين سمت بروم كه نقش را واقعا بفهمم و به يك تحليل برسم و بدانم كه در نمايش يا فيلم چه كار بايد بكنم. اگر بازيگري بداند كه كارش در اثري كه در آن بازي مي‌كند چيست، به‌طور حتم تماشاگر هم او را راحت باور مي‌كند و با او ارتباط بر قرار مي‌كند. من در تمام آثارم بر اين نظر بوده‌ام كه مخاطبم را راضي كنم و اين موضوع هميشه برايم آرزو بوده است.

براي رسيدن به اين آرزوهم روش ويژه‌اي داشته ايد؟

بله. من از انواع و اقسام روش‌ها و شگردهايي كه مي‌دانم در آثارم استفاده مي‌كنم. من روي هر شخصيتي كه ‌خواسته‌ام بازي كنم، ساعت‌ها مطالعه ‌كرده‌ام و براي نقشم بيوگرافي ‌نوشته‌ام كه اين كاراكتر كيست و داراي چه پيشينه‌اي است و حالا به كجا رسيده است. كجا بزرگ شده، كجا تربيت يافته و حالا كجا زندگي مي‌كند؟ اين موضوعات براي نقش‌پذيري به من كمك مي‌كند. من تمام زواياي پنهان و آشكار نقشم را يادداشت مي‌كنم و از همه آن به موقع استفاده مي‌كنم و هيچ وقت نمونه‌برداري نمي‌كنم كه مثل همان را بازي كنم و هميشه سعي مي‌كنم باكدهاي شناسايي كه از آن شخصيت پيدا مي‌كنم، مجددا خودم آن را خلق كنم.

در طول اين سال‌ها، معمولا از كجا متوجه ‌شده‌ايد كه در خلق درست  شخصيت‌ها موفق بوده‌ايد؟

از مردم. از برخوردهاي آن‌ها به خوبي متوجه مي‌شوم كه چقدر با نقشم ارتباط بر قرار كرده‌اند. گاهي از نظرات همين مردم كوچه و بازار چيزهايي ياد گرفته‌ام كه در نقش‌آفريني كارهاي بعدي‌ام كمك زيادي به من كرده است.

اگر نقشي آن اندازه كه شما بخواهيد جا براي مانور نداشته باشد، چه مي‌كنيد؟

من تمام کارهایم را انتخاب می‌کنم. حتی قبل از انقلاب هم در هر کاری بازی نمی‌کردم. تا سناریويی را نخوانم و با آن ارتباط بر قرار نکنم آن را قبول نخواهم کرد. من نقشي را بازي مي‌كنم كه بتوانم آن را خوب بازي كنم و بدانم جاي مانور دارد.

نقش کوچک و بزرگ در انتخابتان موثر است؟

نه. من، حتی نقش‌هاي کوچک را بیشتر می‌پذیرم.

بعد انتخاب از كار، چه روشی برای نزديك شدن به نقش‌تان و ایفای آن دارید؟

وقتی نمايش‌نامه و یا فیلم‌نامه‌ای را می‌خوانم، اگر از آن خوشم بيايد، می‌آیم بر روی نقشی که قرار است آن را ایفا کنم متمرکز می‌شوم تا ببينيم آیا می‌توانم آن را خوب بازی کنم یا نه. اگر احساس کنم که نمی‌توانم، به هیچ وجه قبولش نمی‌کنم.

معمولا، نقش کارگردان در هدایت شما چه ميزان است؟

کاراکتر را من خلق می‌کنم ولی می‌گذارم او هم نظرش را به من بدهد. با او حرف می‌زنم و مي‌پرسم که از من چه می‌خواهد. در نهایت کاری را که او بگوید من انجام می‌دهم. بدون اجازه او کاری را نمی‌کنم و می‌گذارم راحت مدیریتش را اعمال كند.

رفتن به دانشگاه يا ديدن آموزش چقدر موثر بوده است تا شما به تجربه‌های ارزنده‌اي كه امروز داريد برسید؟

همان‌طور كه گفتم 24سالم بود که دیپلم گرفتم ولی سال 47 دانشگاه رفتم. هرچه در این فاصله خوانده بودم و حتی آنچه در دانشگاه خواندم زیاد به کمکم نیامد و فقط تجربیاتی که در طول کارهاي مختلف داشتم به من رشد می‌داد.

من دوران دانشگاه و بازی در تله‌تئاتر يا نمايش‌نامه رادیویی و صحنه‌ای را دوره پیش‌دانشگاهی برای خودم تعریف كرده‌ام و تازه امروز که به مرحله درك تجربه رسیده‌ام، خودم را بازیگر می‌دانم.

گفتيد كه سال47 دانشگاه رفته‌ايد، در خصوص تحصيلات‌تان بيشتر توضيح مي‌دهيد؟

بله. من يك دوره بازيگري در آلمان داشتم و در ايران هم در دانشكده هنرهاي زيباي دانشگاه تهران تحصيل كردم. من جزو اولين كساني بودم که در ابتداي تاسیس گروه هنرهای نمایشی در دانشکده هنرهای زیبا درس خواندم. آن زمان، مخالفت‌هایی هم ‌شد که می‌گفتند تو در اوج بازيگری هستی و نیازی به دانشگاه نداری. ولي من به خاطر عشق و علاقه‌ای که به تحصیل داشتم، رفتم. چون دوست داشتم بیشتر یاد بگیرم.

براي انجام تحصيلات مشكلي هم داشتيد؟

نه خيلي. من بدون کنکور وارد دانشگاه شده بودم و این قضیه در آن سال‌ها یک استثنا به حساب می‌آمد. البته مشكل اساسي من در آن زمان داشتن 3فرزند بود كه حسابي فكر و حواسم را درگير خودش مي‌كرد. اما با وجود اين مشكلات به طورجدي درس خواندم و دانش‌آموخته شدم. رساله كارشناسي‌ام هم درباره پیش‌پرده‌خوانی بود.

درس خواندن و مطالعه كردن در كنار تجربه‌آموزي چقدر مي‌تواند موثر واقع شود؟

به اعتقاد من خيلي مفيد است. براي رشد،  شرط اول به روز كردن اطلاعات و آگاهي است و من همين حالا هم خيلي كتاب مي‌خوانم. اين روزها كتاب‌هاي خوبي در زمينه‌هاي مختلف هنري و ادبي منتشر مي‌شود و حيف است كه آدم خودش را از آن‌ها بي‌بهره كند. مطالعه، تا همين امروز، هميشه جزو كار من بوده است.

با توجه به تمام آنچه فرموديد، متوجه مي‌شويم بازيگري هنر بسيار دشواري است؟

بله، سخت است. ولي من معتقدم موفق شدن در بازیگری راحت است. فقط کمی‌ تلاش و پشتکار می‌خواهد كه به نظر مي‌رسد تداوم چنين تلاشي سخت ‌باشد. از من خواستند زندگي‌ام را براي كتاب آقاي بازيگر بنويسم. وقتی آن را نوشتم و به همه جزئیاتش پرداختم، تازه آن جا بود كه فهميدم در اين سال‌ها چه دوران سختي را در عرصه اين هنر گذرانده‌ام.

استاد! به نظر شما، چرا امروزه تئاتر نسبت به سينما از رشد و اقبال كمتري برخوردار است؟

مشکل عدم رشد تئاتر، مشكلي ریشه‌ای است. اگر تاریخ را ورق بزنیم به خوبی متوجه می‌شویم که در گذر زمان چه تماشاخانه‌هایی را خراب کردند و چه نمایش‌هايي كه حين اجرا توقیف شد. ما تئاتری‌ها، آدم‌هایی هستیم که دلمان برایمان تصمیم ‌می‌گیرد و حتی اگر هم عده‌ای به هردليلي مخالف باشند باز نمی‌توانند در مقابل موج علاقه‌مندان به اين هنر ایستادگی کنند. ما برای مردم کار می‌کنیم و همين كه آن‌ها از ما راضی باشند كفايت مي‌كند، حالا اگر تعدادشان كم شده چاره نيست.

آيا می‌شود تئاتر لاله‌زار را درتاريخ و فرهنگ این مملکت نادیده گرفت؟ حالا آن مركز پر شور و التهاب کجاست؟ من و بهرام بیضایی خودمان را کشتیم تا آن را موزه کنیم اما نشد. این تاریخ تئاتر ما بوده که نابود شده و از بین رفته است. ضمن اينكه به نظر من سینما هم پیشرفتی نکرده است. ما این روزها کمتر فیلم قوی می‌بینیم. فیلم‌های سبک و مفرح زیاد شده است.

شخص شما برای تماشاگر چقدر ارزش قایل هستید؟

تماشاگر است كه ارزش فعالیت هنري را مشخص مى‌كند.

و آيا بحران فرهنگي تماشاگر، مهم‌ترين مشكل تئاتراست؟

تئاتر، ابتدابايد مشكلات كيفي‌اش را رفع كند. به نظر من اگر تئاتر خوبي روي صحنه برود، به‌طور حتم با اقبال عمومي ‌مواجه مي‌شود. بايستي آسيب‌شناسي كرد و ديد که بهرام بیضايی، حمید سمندریان و دکتر رفیعی در آثارشان چه کار می‌کنند که مخاطب گسترده‌ای دارند. در گذشته،  در تئاتر سنگلج از 3ماه جلوتر بلیت‌ها به فروش می‌رفت و مردم با رغبت به تئاتر می‌آمدند.

مقصر وضعيت موجود چه كساني هستند؟

همان‌هايي كه الان هدف‌شان به جاي هنر، پول است و کاسبی.

چند وقت پیش يك نفر زنگ زد و ازمن برای بازی در یک فیلم نود دقیقه‌ای دعوت کرد. خیلی برایم جالب بود كه چون مي‌دانست سنم بالاست، برای اینکه بخواهد توجه‌ام را جلب کند گفت تنها 5روز تمرین داریم و بعد ضبط می‌کنیم! من به‌خاطر همین موضوع پیشنهادش را رد کردم. مگر با 5روز تمرین می‌توان نقشی درآورد؟! باید وقت باشد تا بتواني با آن زندگی کني. همین می‌شود که اغلب فیلم‌ها، سطحی و به درد نخور از كار درمي‌آيند.

و به عنوان سئوال آخر؛ به عقيده شما براي گذر از اين نابساماني‌ها چه بايد كرد؟

قبل از هر كاري، باید سطح فکری مردم را بالا برد. تئاتر‌هاي سطحی و ضعیف یک‌بار مصرف‌اند ولی تئاترهاي خوب و قوی همیشه ماندگار. من به جوانان و طبقه درس‌خوان امید بسيار دارم و از دوستداران هنر هم خواهش مي‌كنم به جاي دل بستن به آثار سخيف و دم‌دستي، از آثار خوب تئاتر ایران دیدن کنند.

لینک کوتاه :
اشتراک گذاری :
Warning: Array to string conversion in /home/vimmodlw/public_html/wp-content/themes/theater-abdi/functions.php on line 633
Array