مشكلات تئاتر ما فراتر از نقد است!

پیرامون نقد تئاتر با دكتر مهرداد رايانيمخصوص
مشهدتئاتر- دکتر مهرداد رايانيمخصوص از كارگردانان، نمايشنامهنويسان و منتقدان مطرح کشور، داراي كارشناسي ارشد نمايش با گرايش كارگرداني از دانشگاه تربيت مدرس و مدرک…. دکتری از کشور انگلستان است.
او تاكنون نمايشهاي بسياري را در گونههاي مختلف خياباني، عروسكي و صحنهاي نوشته كه از آن جمله ميتوان به نمايشنامههايي چون «روزنامه، سيگار»، «قتل»، «شش تابلو»، «كاركي بهتره؟»، «عزيز مايي»، «شبنشيني در جهنم»، «هزار دستان»، «كفتر به توان 2»، «خشم و هياهو» و «لوله» اشاره كرد. برخي از اين نوشتهها توسط خود او و برخي نيز توسط كارگردانان ديگر به روي صحنه رفتهاند.
راياني، همچنين كارگرداني نمايشهاي «قرباني»، «صبور»، «مظلوم اول»، «روايت روزي سرد» (مشترك با سيد جوادهاشمي)، «حكايت مطربان اين ديار»، «زنگ و زنگار»، «سه خانه كوچك» و «خانم سرگرد باربارا» را در كارنامه هنري خود دارد.
او علاوه بر نويسندگي و كارگرداني كه توانسته در عرصههاي مختلفي چون جشنواره فجر، عناوين و مقامهاي ارزندهای نصيبش كند، مسئوليتهاي بسياري مانند دبيري اولين جشنواره سراسري تئاتر ماه، عضويت در هيئت انتخاب نمايشهاي بيستوچهارمين جشنواره بينالمللي تئاتر فجر، مديرمسئولي نشر نمايش، تدريس و عضويت در هيئتعلمي گروه نمايشي دانشگاه آزاد اسلامي، نظارت و عضويت شوراي سياستگذاري و نظارت بر صداوسيماي ايران، عضويت در شوراي مركزي انجمن نويسندگان و منتقدان هنرهاي نمايشي (دفتر پژوهشهاي هنرهاي نمايشي سوره)، مديريت دفتر پژوهش و انتشارات انجمن نمايش اداره كل هنرهاي نمايشي كشور و مديريت تالارهاي تئاتر شهر را عهدهدار بوده است. رايانيمخصوص كه در سال 1366 با چاپ نخستين نقدها در ماهنامه نمايش وارد عرصهي مطبوعات شد، در روزنامهها و نشريات بسياری قلم زده و از سال 72 هم به عضویت كانون ملي منتقدان درآمده است. همچنين از 3 سال بعد تاكنون به عنوان عضو هيئتمديره كانون ملي منتقدان تئاتر فعاليتش را ادامه داده و بارها توانسته عنوان منتقد برگزيده تئاتر كشور را کسب نماید. او به عنوان مسئول و كارشناس جلسات نقد و بررسي در جشنوارههاي معتبري چون فجر و نيز جلسات آموزشي و سمينار كانون ملي منتقدان تئاتر جهان در كشورهاي چك در سال76 و اسلواكي در سال79 حضور داشته است.كتاب «مباني نقد تئاتر» به عنوان يكي از تجليات تلاش تئوريك دكتر راياني درحوزه تئاتر، اثري شناخته شده بهشمار ميرود.
گفتوگوي ما با مهرداد رايانيمخصوص پیرامون نقد تئاتر است:
موافقيد كه گفتگويمان را با شنيديدن تعريف شما از نقد تئاتر آغازكنيم؟
به نظر من، نقد خواهان آيندهاي بهتر براي اثر نمايشي و هميشه بر آن است كه با تفكيك سره از ناسره به خوانندگان يا شنوندگان خود كمك كند تا به درك بهتري از اجراي يك نمايش دست يابند. نقد تئاتر با بيان حسنها و قبحها در تلاش است، براي مخاطبان خود اعم از هنرمندان و نقدخوانان مطبوعات، در مورد يك اثر نمايشي تصميمسازي كند.
جنابعالي چه ويژگيهايي براي نقد يا بهتر بگوييم نقد اصولي قائل هستيد؟
به گمان من استدلال يا ارائه دليل از ويژگيهاي مهم يك نقد اصولي است. در نقد، كفايت نميكند كه منتقد فقط به خوب و يا بد بودن اجزاي يك نمايش اشاره كند. هرچه دليل خوب بودنها و بد بودنها در نوشته منتقد بيشتر باشد، نقد او مستحكمتر و قويتر خواهد بود.
ميتوان جريانساز بودن يك نقد را هم از ويژگيهاي آن دانست؟
جريانساز به چه مفهومي؟
به اين مفهوم كه سبب استقبال عمومي از آن نمايش شود و يا گروه اجرايي بعد از خواندن نقد، تصميم بگيرد در دوره جديد اجراهاي خود، تغييرات اساسي دركار بدهد…
نقد تئاتر هم ميتواند مخاطبآور باشد و هم نه. نوشتهي يك منتقد بهنوعي ميتواند تماشاگران يك نمايش را افزايش و يا كاهش بدهد. هرچند كه نميتوان يك نوشته را تنها به دليل دارا بودن اين ويژگي، نقد خوبي بهشمار آورد ولي ميتوان جريانساز بودن را بهعنوان يكي از ويژگيهاي يك نقد خوب عنوان كرد.
نقد ژورناليستي، بيشتر از همين ويژگي استفاده ميكند و به اين سمت ميرود. چون به دنبال اين است كه حس مخاطب را برانگيزد تا در برابر يك اثر و دافعه يا جاذبه آن موضع بگيرد. نقد ژرناليستي در نوع نگارش خود، نگاهي به مرام و مسلك رسانه خود هم دارد. به نوع رسانه كه راديو باشد یا مكتوب كاري ندارد، بيشتر به طرز تفكري كار دارد كه بر آن رسانه حاكم است. نقد ژرناليستي به دنبال چند و چون و چرايهاي يك اثر نمايشي نيست، بلكه در پي مرام و مسلك خود است كه بايد در هر اثري آن را بيابد و مطابق آن، اثري را مورد حمايت قرار دهد يا ندهد.
اين، چه تفاوتي با نقدهاي علمي دارد؟
نقد علمي و دانشگاهي در مقابل نقد ژرناليستي قرار دارد. نقد علمي به آنچه كه در درون اثر به عنوان بضاعت ساختاري نهفته است، ميپردازد و سعي ميكند متناسب با آن، بحث خود را ارائه دهد.
يعني به نوعي نمايش را تحليل ميكند؟
نه؛ نقد و تحليل دو مقوله جدا از هماند. هر چندگاهي در نقد، تحليل هم اتفاق ميافتد.
شما چه تعريفي از تحليل تئاتر داريد؟
تحليل يعنی آناليز كردن يك اثر نمايشي. ميان نقد و تحليل پيكان رفت و برگشت دو طرفهاي وجود ندارد. منتقد امکان دارد گاهي در نقد خود تحليل هم داشته باشد اما تحليگر در تحليل خود اثر را به نقد نميكشد.
بنابراين، با تعريفي كه ارائه كرديد، اين تحليل است كه ميتواند مخاطب را به درك راحت مفاهيم نمايش رهنمون سازد؟
بله؛ اين مفسر و تحليلگر است كه ميتواند به خوبی اين كار را انجام دهد. يعني پلي باشد ميان مفاهيم نمايش و درك و فهم مخاطب. تحليل، تفسير و نقد، سه مقوله جدا از هماند كه هرچند تفاوتهاي چشمگيري با هم دارند گاهي در نوشتههاي مختلف با هم آميخته ميشوند.
قبول داريد كه در تئاتر امروز كشور ما، تفسير، تحليل و نقد، مرزهاي تفكيكشدهاي ندارند؟
بله اما درعين حال، يادداشتهايي به عنوان تحليل ميبينيم كه در مطبوعات ارائه ميشود. هر چند قبول دارم كه بين حوزههاي نقد تئاتر با تاريخ نقد تئاتر، تاريخ ادبيات نقد تئاتر و نظريههاي نقد تئاتر تفكيكي وجود ندارد.
آيا برخي از آنها در مقوله پژوهش قرار نميگيرند؟
نه در حوزه نقد قرار ميگيرند تا حوزه پژوهش. ميتوان در هر يك از اين زمينهها پژوهشي انجام داد اما نميتوان عنوان پژوهش به آنها اطلاق كرد. هر يك از آنها زمينههاي مجزايي هستند كه گاهي در هم ميآميزند. درواقع با هم در ارتباط هستند اما مقولاتي از هم جدايند.
ما، غير از نقدهاي ژورناليسي و علمي، كمتر شاهد انواع ديگر نقد هستيم.
بله كمتر در اين زمينهها فعاليتي داشتهايم.
نقد يك فن تخصصي مستقل است كه مانند اجزاي يك نمايش ميتواند به خودي خود مورد اقبال عمومي باشد. به نظر شما آيا ميتوان به سمتی رفت كه مردم ابتدا نقد نمايش را بخوانند، بعد به ديدن آن بروند؟
ميتوان به اين سمت حركت كرد ولي چنين دورنماي دلپذيري نيازمند سرمايهگذاري بيشتراست. ببينيد، در حال حاضر وضعيت تئاتر ما چگونه است؟ در جامعه، هنوز كساني هستند كه حتي در زندگيشان يك بار به تماشاي تئاتر نرفتهاند؛ چگونه ميتون از آنها توقع داشت كه نقد تئاتر بخوانند. وقتي تئاتر به عنوان يك كالاي فرهنگي در سبد هزينههاي خانواده قرار نگرفته، چگونه انتظار داريم نقد آن محلي از اعراب داشته باشد؟ نقد ميتواند همين موضوع را به چالش بكشد. نقد فقط به ضعف وقوت اجراي يك نمايش نميپردازد بلكه بررسي سياستگذاري و تشكيلات تئاتر هم اهميت فراواني دارد. گاهي منتقد، وقوع جريانهاي مختلف تئاتري را به نقد ميكشد.
به عنوان كسي كه سالهاست در اين زمينه فعاليت ميكنيد، براي اينكه نقد تئاتر به جايگاه حقيقي خودش برسد چه راهكارهايي پيشنهاد ميدهيد؟
مشكلات تئاتر ما خيلي بزرگتر و بيشتر از مسائل پيرامون نقد تئاتر است. تئاتر ما هنوز فراگير نشده و تا زماني هم که جريان مستمر تئاتر به شكل زنده و پويا نتواند ارتباط خوبي با عموم مردم برقرار كند، نقدش هم مورد اقبال عمومي قرار نميگيرد. نقد يكي از اجزاي تئاتر است و تا آن كليت حل نشود، جزء حل نميشود.
جناب راياني! درمجموع ارزيابي شما از وضعيت نقد امروز ايران چيست؟
به اعتقاد من همانطور که ما در تئاتر کارگردان، نویسنده و بازیگر خوب، متوسط و ضعيف داريم، در عرصه نقد هم بايد اين تقسيمبنديها وجود داشته باشد. نشريات مختلف با همين كيفيتهاي سهگانهاي كه بيان كردم به نقد ميپردازند اما مهمترين مشكل نقد ما اين است كه ما شغلی با عنوان منتقدتئاتر نداريم. در دانشگاه هم گرايشي با عنوان نقد تئاتر نداريم. ماحدود 10 – 15دانشگاه آزاد و دولتي تئاتر داريم اما هيچ يك گرايش نقد تئاتر ندارند. شما منتقدي را كه فقط از راه نقد تئاتر امرار معاش كند، پيدا نميكنيد. نقد زماني به عنوان يك فرايند شكل ميگيرد كه به حرفه تبديل شود. شما فكر ميكنيد يك منتقد وقتي نقد نصف صفحهاي براي روزنامهها مينويسد، چقدر ميگيرد كه بتواند به آن نگاه حرفهاي داشته باشد؟ يك نقد بيش از 15ساعت وقت منتقد را ميگيرد ولي در ازاي آن چقدر به او ميدهند؟ متاسفانه منتقدبودن شغل محسوب نميشود. براي همين است كه منتقدان ما عموما نسل نو تئاتر هستند. منتقدان پيشكسوت ديگر نمينويسند و اگر بنويسند، تعداد نقدهايشان به عدد 2 در سال نميرسد. حال آنكه نسل جوان هفتهاي يك يا دو نقد در مطبوعات دارد اما همين نسل با گذر زمان وقتي ميبيند كه حوزه فعاليتش حرفهاي نشده، دلسرد ميشود و پي كار ديگري ميرود.
ولي ميتوانیم منتقد بودن را هم در تمام كشور- بهخصوص در پايتخت- مانند بازيگري و كارگرداني، يك حرفه به حساب آوريم؟
يك كارگردان تئاتر خيلي كه خوششانس باشد در سال ميتواند يك اثر به روي صحنه ببرد و فكر ميكنيد براي آن چقدر دستمزد ميگيرد؟ یا يك نويسنده و حتي يك بازيگر كه سالي 2 يا 3 نمايش بازي ميكند، مگر درآمدش چقدر است؟حتي اگر مشكل اسم و عنوانش حل شود مسئله حقوق و مزايايش همچنان باقي است! اگر منتقد بخواهد تمام كارهايش را كنار بگذارد و فقط نقد بنويسد، زندگياش نميگذرد. ما منتقد حرفهاي نداريم.
شايد يكي از دلايل اين معضل برگردد به نبود فضاي مناسبي كه منتقد بتواند نقدش را بنويسد و آخر ماه هم حقوقش را بگيرد. تمام مطبوعات تئاتری ما خلاصه ميشود به دو نشريه تخصصي و يك سايت و چند روزنامه كه نقد برايشان زياد جدي نيست.
بههرحال هر روزنامهاي دغدغه اصلياش اين است كه چه بنويسد تا آمار فروشش بالا برود. آيا اگر روزنامهاي به نقد تئاتر بپردازد، فروش خواهد كرد؟خير! به همين دليل است كه مطالب و اخبار سينما و تلويزيون بيشتر از تئاتر در مطبوعات ما منعكس ميشود. چون بهخاطر جذابيتهايي كه دارند بيشتر از تئاتر، مخاطب جذب كردهاند.
شما به عنوان يكي از منتقدان ایرانی عضو انجمن جهانی نقد تئاتر، بهتر ميدانيد كه منتقد علاوه بر نقدنويسي در مطبوعات ميتواند به عنوان يك عنصر علمي بعد از اجراي هر نمايش هم مورد استفاده قرار بگيرد و نقد شفاهي ما رونق بيشتري بيابد.
وقتي موجوديت تئاتر ما محدود به همين چيزهايي است كه ميبينيم، نميتوانيم خود را به اين مسائل كه عنوان كرديد، دلخوش كنيم. درحقيقت تا زماني كه تئاتر ما بهطور جدي مطرح نشود، اين مسائل در حاشيه ميماند.
يعني به نظر شما در حال حاضر تئاتر در كشور ما مسئلهاي جدي نيست؟
نه به آن شكلي كه مردم پيوسته از آن استقبال كنند. افراد خانواده شما شايد به سينما بروند و يا به تماشاي سريالهاي تلويزيوني بنشينند اما چقدر براي تئاتر وقت ميگذارند؟ اگر اين استقبال صورت بگيرد، وضعيت نقد و شاخههاي ديگر تئاتر هم بهتر ميشود. بايد احساس نياز بهوجود بيايد تا هم براي تئاتر و هم براي نقد بشود برنامهريزي كرد.
اما نقد يك هنر تخصصي است كه مخاطبانش هنرمندان تئاتر هستند نه مردم…
بله ولي نقد به چه درد بازيگر و كارگردان ميخورد. شما فقط ميخواهيد نقدي ارائه شود و ديگران آن را بخوانند، همين. درست است؟
بله. ارائه ميشود اما نه بهصورت حرفهاي.
اين مسئله صورت نگرفته؛ فكر ميكنيد مقصر كيست؟
مسئولان.
چه ربطي به آنها دارد؟
به اين دليل به آنها مربوط است كه حتما اشكالي در برنامهريزيشان وجود داشته كه نقد تا كنون در جامعه هنري و بهخصوص در رسانهها جدي گرفته نشده است.
ببينيد؛ تئاتر تا سال65 در فضاي مطبوعات و نيز تلويزيون نفوذ نداشت اما حدود اوايل دهه70 كمي اوضاع بهتر شد. دوباره در سالهاي 74 و 75 شرايط افت كرد تا اينكه از سال 76 تا 82 بازهم اوج گرفت و تئاتر مقوله پررونقي در رسانهها شد اما متاسفانه ازآن زمان تاكنون بر يك خط يكنواخت باقي مانده است. دليلش هم اين است كه در اين سالها تمام فعاليتهاي فرهنگي هنري(جز تئاتر) فراز و نشيب داشتهاند كه به همين نسبت، درصد توجه و عدم توجه رسانهها به آنها متفاوت بوده و به طبع بر روي فعاليتهاي منتقدان هم تاثير گذاشتهاست. ازآنجا كه آنان تابع يك سيستم كليتر هستند و هرگاه فضاي تئاتر تكاپوي بيشتري داشته باشد، منتقدان بيشتري را هم به خود جذب ميكند بالطبع سكون و سكوت آنان تابعي از همان شرايط است.
با توجه به شناخت و اشرافتان، جايگاه نقد ايران را در جهان چطور ارزيابي ميكنيد؟
واقعيت اين است كه وقتي با منتقدان بزرگ جهاني روبهرو ميشويم، آنچنان فاصلهاي ميان آنها و منتقدان خود نمييابيم. آنچه ميان كار ما و آنها تفاوت دارد، زمينه پرورش و نيزكيفيت انعكاس فعاليتهاي آنان است كه آنها به بهترين شكل دارند و ما از آن دوريم. ما منتقدان خوبي داريم اما به دليل مسلط نبودن به زبان انگليسي و نيز عدم ارتباط قوي با رسانههاي دنيا، نتوانستهاند توانمنديهاي خود را به جهان نشان دهند. وقتي در سال جاري بخشي از پرونده فعاليتهاي كانون ملي منتقدان را به كانون منتقدان جهان نشان داديم از حجم كار ما استقبال بينظيري كردند و به سرعت پذيرفتند كه از ايران هم عضوي در هيئت اجرايي منتقدان جهان باشد.
حالا كه حرف از كانون ملي منتقدان به ميان آمد، لازم است انتقادي هم از اين كانون كه عنوان ملي را با خود يدك ميكشد، بكنيم و آن اينكه چرا تمام فعاليتهايي اين كانون در تهران خارج متمركز است. آيا فكر نميكنيد نقد تئاتر در شهرستانها هم نيازمند پرداختن است؟
نياز كه هست اما در كانون ابزار فعاليت به اين گستردگي وجود ندارد كه حوزه كارش را به تمام مراكز استانها گسترش دهد. وقتي صحبت از ايجاد شعبه در شهرستانها ميكنيد، اين يعني حداقل امكانات؛ داشتن دفتر و ميز و يك سري وسايل كه همه اينها هم يعنی تأمين بودجهاي مناسب. در اين رابطه به سيستم دولتي كه نميتوان فكر كرد. چون توانش همين است. ما صرفا ميتوانيم در شهرستانها تئاتريهاي اهل قلم را شناسايي كنيم و به عضويت كانون ملي منتقدان درآوريم. شما خانهي تئاتر را ببينيد، هنوز نتوانسته شعبهاي در شهرستاني ايجاد كند. وقتي بحثي هم در اين رابطه ميشود، سريع از امكانات و بودجه محدود حرف ميزنند.
آيا اين وظيفه اداره فرهنگ و ارشاد اسلامي در مراكز استانهاست كه به عنوان متولي هنر، انجمنها را مورد حمايت قرار دهد؟
بله؛ ارشاد اسلامي است كه بايد اين كار را بكند و هزينههاي تشكيل انجمن نقد را هم بپردازد.
ولي نميپردازد چون ظاهرا مقوله نقد تئاتر برايش جدي نيست…
بايد منتقدان و هنرمندان، واسط اين فضا شوند و حقوق تئاتر را مطالبه كنند. ما خيلي سعي كرديم شعبهاي در چند شهر بزرگ ايجاد كنيم اما نتوانستيم. شايد شما بتوانيد حمايت اداره فرهنگ و ارشاداسلامي را جلب كنيد و ما هم در كانون در خدمت منتقدان شهرستاني هستيم.
و سخن آخر؟
ما گاه حتي در اداره امور روزانه كانون دچار مشكل هستيم و به همين دليل بعضا نتوانستهايم براي نمايشهايي كه در سطح تهران اجرا ميشود، جلسات نقد برگزار كنيم. ولي در حد توانمان هميشه سعي كردهايم در جشنوارههاي مختلف كشور حضوري مستمر داشته باشيم و البته اين مهم برميگردد به تمايل گروههاي نمايشي و نيز بودجههاي هرازگاهي كه در اختيار كانون قرار ميگيرد.
Warning: Array to string conversion in /home/vimmodlw/public_html/wp-content/themes/theater-abdi/functions.php on line 633
Array