پيرمرد چشم ما بود

یاداشت داریوش ارجمند بازیگر و کارگردان تئاتر درباره زنده یاد فریدون صلاحی
مشهدتئاتر- در هر زماني كسي مرشد و پير كاري است و چراغي ميافروزد و راه مينمايد و رنج بر خويش هموار ميكند تا قدمي بردارد و كمالجويي انسان را به کمال رساند. فريدون صلاحي از تبار شعر بود و صاحب شعور بود و اهل نمايش بود و عاشق نمايش؛ خلقي داشت دمساز و همساز، همراز و همراه و همدل و همدم بود و سراپا مهرباني بود و يار بود و ياور بود؛ و عجيب آنكه در جواني پير بود و مرشد بود و براي شبگردان شمع بود و دوستدارانش از هر گروه و با هر نگاه و نظر در حلقهي مهربانياش جمع بودند. پركار بود و پردل، دوستدار مردم بود و تشنه خدمت. نه تن به ستم سپرد و نه دل به كينه داد. مهر ورزيد و بسيار ميارزيد. باصفا بود و زمامدار بود. حضورش گرمي بود و نشاط بود و معنا. صادق بود و بيزار از ريا. بيهودگی را برنميتابيد، اهل دل بود، كاشف ذوق و استعداد و توان پنهان بسيار كسان بود كه برايشان پدر بود. ظريف بود و دلنازك و حساس. هيچگاه گره بر ابرو نداشت و هرگز اخم ديگران ملولش نميكرد. همدرد بود با همهي دردمندان و خود دردمندترين بود از غم زمانه. بس گره كه از كار ديگران گشود بيچشمداشت و بيمنت. از غم ديگران ميافسرد و ميپژمرد. سپر بلاي دوستان بود. اما تير خوار از روزگار بيرحم زخم جانفشاني به سينهاش نشاند. سفر جگرگوشهاش را تاب نياورد. شتاب كرد تا تنهايش نگذارد.
شعر و نمايش خراسان بسيار مديون اوست. در روزهاي سخت خانهبهدوشي بچههاي بيپناه نمايش مشهد، پناهگاه بود و اميد بود. فروتني و ديگرخواهياش مانع از برگزاري بزرگداشت در زمان حياتش شد كه از تظاهر و خودنمايي به دور بود. حقيقتجو بود، حيقيتگو بود و هيچگاه تن شريف حقيقت را به مسلخ مصلحت نكشيد. از ميان، رفته اكنون… ني غلط است، در بر ماست، كنار ماست و اينك كه به معشوق اعلي پيوسته است، قدر و منزلتش نمايانتر و كمبودش محسوستر است. با ماست و لبخند شيرين او همچنان دلگرممان ميدارد كه؛ هرگز نميرد آنكه دلش زنده شد به عشق. و بيترديد نام فريدون صلاحي در جريده عالم ثبت است و شعر و نمايش اين ديار او را فراموش نخواهد كرد. او بهراستي فريدون بود و فرخپي بود. روحش شاد.
Warning: Array to string conversion in /home/vimmodlw/public_html/wp-content/themes/theater-abdi/functions.php on line 633
Array