هنرمند شهرستاني منتظر مديران دولتي نباشد!

گفتوگو با دکتر فرشید ابراهیمیان پیرامون تئاتر شهرستان
مشهدتئاتر- سید جواد اشکذری: دکتر فرشید ابراهیمیان از جمله هنرمندان و صاحبنظران برجسته تئاتر کشور است که سالهاست در دانشگاههای معتبرکشور، به تدریس تئاتر اشتغال دارد. اودر نمايشها، تله تئاترها و سریالهای بسیاری بازی كرده است و نزدیک به 20 اثر نمایشي هم در كارنامه کارگردانی خود دارد که تمامی آنها از آثار ماندگار تئاتر کشورمان محسوب ميشود. او كه از سال 1360 بهطور جدی به مقوله نقد تئاتر پرداخته، مقالات بسیاری در نشریات تخصصی تئاتر نوشته و کتابهایی چون «سنت و احیا»، «هنر و ماورا»، «نقد تئاتر» و «انگیزش و هنرمند» را نيز منتشر کرده است. ابراهیمیان مدرک دکترای هنرشناسیاش را از یکی از دانشگاههای معتبر هلند گرفته است. همچنين از او كه عنوان رياست سابق كانون منتقدان كشور را داراست در جشنواره تئاتر فجر چند سال گذشته، به واسطه یک عمرفعاليت تقدیر شد.
همکلامي ما با دکتر فرشید ابراهیمیان پیرامون ويژگيها و وضعيت تئاتر شهرستان است:
آقاي دكتر! چنانچه موافق باشيد در ابتداي اين گفتگو، شاخصههای تئاتر شهرستان را از زبان شما بشنويم؟
اغلب شهرهاي كشور با توجه به منابع غنی ادبیاتشان میتوانند با بهرهگیری صحیح از عناصر فولکوریک نهفته در افسانههای قدیمي و دراماتیزه کردن آنها، منبع سرشار و بزرگی برای تغذیه آثار نمایشی باشند. به طور مثال، شاهنامه جاودانه فردوسی از این گونه آثار است که با بهرهبرداري درست از آن ميتوان ارتباطي غنی و قوی را با مخاطب به وجود آورد. بهطور حتم این موضوعات برای مخاطب شهرستانی جذابتر است تا مضامینی که اکنون در تهران به روی صحنه ميرود.
درواقع شما معتقدیدکه باید فرهنگ بومي سرلوحه کار تئاتر شهرستان باشد؟
بله دقیقاً.
اما شايد مشكل اصلي به كمبود درامنويساني برگرددكه نميتوانند به خوبي از اين منابع غني بهرهگيري كنند؟
این مشکل با برنامهريزي و آموزش حل ميشود. تئاتر شهرستانهايي مانند مشهد از لحاظ ادبی سابقه گرانقدری دارد و نیز دارای نیروهایي مستعد، توانمند و فرهیخته است. من معتقدم در شهرستانها این بستر وجود دارد که حتی بتوانند پیشروی تئاتر ملی باشند و این مهم میسر نميشود مگر اینکه به سمت نهادینه کردن ارزشها و دراماتیزه کردن قصههای ملی خود برویم.
شما اشاره بحث آموزش کردید، آیا با توجه به این فاكتور ميتوان چنان درامنویسان خوبی تربیت کرد كه با قدرت به سمت ادبیات کهن خویش بروند؟
بله قطعاً؛ شما ميدانید كه هر نمايشنامه دارای دو وجه است؛ یکی وجه موضوعی و دیگري وجه تکنیکی آن که در غایت هر اثر، باید وجود داشته باشند.
ما از لحاظ موضوع و قصه كه هیچ مشکلی نداریم. ميماند وجه تکنیکی كه ميتوانیم از طریق کلاسهای آموزشی در رفع این مشکل کوشا باشیم و هنرمندان بسیاری را تربیت کنیم و در کنارش با برگزاری مسابقات نمايشنامهنويسي به تشویق و ترغیب آنها بپردازیم. بههر حال در همین کلاسها و رویدادهاست که آدمهایی چهره ميشوند که ميتوانیم به تولید آثارشان در طی ۵ تا 10سال آینده امیدوار شویم. به نظر من یکی از شروط مهم نهادینه شدن تئاتر، توجه به همین ضرورتهاست که در نتیجه محصول شیرین ارتباط و استقبال مخاطب را همراه خواهد داشت.
مخاطب كه شما بیان کردید، مقوله بسیار گستردهای است و تئاتر در تمام شهرستانهاي كشور در این زمینه دچار بحران است. فرض كه بخواهیم به سمت تئاتر ملی برویم و توجهی عمیق به افسانههای کهن خراسان هم داشته باشیم، چگونه میتوان تمام سنین مخاطب را با اين رويكرد پوشش داد؟
نمايشنامهنويسان ما به دو شکل ميتوانند پاي قصههای ادبیات کهن را به صحنه بازكنند؛ یکی به شکل کلاسیک آن است یعنی به همان شکل که وجود دارد، نگاشته و اجرا شود. شكل دیگر، بهروز و نیز مدرن کردن این نوع مضامین است که البته کار سختتری است. اما هر دو شکل ارزشمند است و باور کنید مخاطب خاص خود را هم دارد. در هر شهري اگر معرکهای گرفته شود و نمایشی براین اساس اجرا شود، بهطور حتم ميبینید که چه تعداد آدم به تماشای آن مينشینند. ما در تهران ودرحدود ۴۰سال پیش، پردهخوان داشتیم و پردهخوان، وقتی پردهاش را باز ميکرد و نقلش را آغاز، عده بسیاری را ميدیدیم که مشتاقانه به تماشا نشستهاند. همين حالا هم مردم مشتاق چنین برنامههایی هستند اما ما خوراک مناسبی برایشان نداریم. ما اگر ظرفمان را، قالبهای نمایشی چون تعزیه، معرکهگیری و نمايش تخت حوضی قرار دهیم و مظروفمان قصههای کهنمان باشد، بهطور حتم در جذب مخاطب موفق خواهیم شد. ولی این موضوع اما و اگرهایی دارد؛ اما و اگرش برنامهريزي است. مهمترين حسن برنامهريزي تعیین هدف است که آن هم لازمهاش صرف وقت است، داشتن امکانات و گروهی پژوهشگر است و نیز عدهای درام نویس که آموزشهای لازم را دیده باشند. ماحصل پژوهش پژوهشگران را ميتوانیم در اختیار درامنویسان مان قرار دهیم و از آنها بخواهیم که آن قصهها را دراماتیزه کنند و حتم بدانید که این موضوع در یک برنامه 10ساله به نتیجه ی مطلوب خواهد رسید. البته ناگفته نماند که در این زمینهها تلاشهایی شده اما هیچگاه استمرار نداشته و فقط در حد یک شب اجرا در جشنواره، پروندهاش برای همیشه بسته شده است!
فکر ميکنید تنها با برنامهريزي- که در صحبتهایتان به آن اشاره کردید- ميتوانیم تئاتر شهرستانها را به سمت كمال مطلوب سوق دهيم و اصولا آیا ما الفباي برنامهريزي را ميدانيم؟
به نظر من دو نوع برنامهريزي ميتواند وجود داشته باشد؛ یکی برنامهریزی و مدیریت از بالا به پایین است و دیگر برنامهريزي و مدیریت از پایین به بالا. یعنی هنرمندان تئاتر، خود باید برنامهريزي هدفمندی داشته باشند تا مثلاب توانند از اندک امکانات دولتی خود بهره بجویند و آثارشان را در دل مردم جای دهند. من معتقدم هنرمند شهرستانی نباید منتظر برنامهريزي مدیران دولتی باشد و باید برای خود تقویم کاری منسجمي را به وجودآورد و براساس آن هم عمل کند. من به توسعه معنوی تئاتر معتقدم و این توسعه، زمانی انجام ميشود که مردم ارتباط تنگاتنگی با تئاتر پیدا کنند. متأسفانه مردم ما هنوز از این مسئله به دور ند.
تئاتر جزیی از زندگی آنها نیست. اگر مردم ضرورتش را در زندگی خود احساس کنند، ميتوان به نهادینه شدنش در جامعه امیدوار شد. بهخصوص در شهرستانهایی چون مشهد که همه چیز مهیاست تا این مهم صورت بگیرد.
شاید یکی از موانع نهادینه شدن تئاتر در جامعه و دورشدن تدريجي مردم از آن این باشد که هنرمندان مابه مضامین خاصی روی آوردهاند و فقط برای جشنوارهها کار ميکنند، موافقيد؟
بله؛ یکی از ویژگیهای مهم برگزاری يك جشنواره، امكان تبادل نظری است که میان هنرمندان صورت ميگیرد و همین موضوع سبب ميشود که آثار تولیدی آنها از لحاظ کیفی بالاتر برود اما از جهت دیگر، در اين مسير مخاطب عام از دست میرود. یعنی هر چقدر تعداد جشنوارهها بیشتر شود، مخاطب هم خاصتر ميشود و ما به هدف خاص خود که نهادینه کردن تئاتر است، دست پیدا نميکنیم. درواقع مخاطبان ما بیشتر دانشجویان و اهالی تئاتر هستند.
پیشنهاد شما برای رفع این معضل چيست؟
من فکر ميکنم جشنوارههاي ما باید شامل رقابت ميان نمایشهایی باشد که در طی سال بر روی صحنه هستند و بهطور مستمر اجرای عمومي داشتهاند و مخاطب عام هم به آنها نمره قبولی داده و بعد از چند اجرا توانستهاند به یک اثر برجسته تبدیل شوند.
چند سالی است كه در برخي شهرستانها، آثار جشنوارهها را با عناوینی چون «فصل تئاتر» و يا «شبهای تئاتر» و با شعار «تئاتر برای مردم» به اجرا ميگذارند. نظر شما درباره اين حركت چیست؟
آیا مردم عام از اینها استقبال ميکنند؟
نه خيلي زیاد. دليلش اين است كه اين نمايشها براي جشنوارهها توليد شدهاند واز موضوعات و مضاميني تبعيت ميكنند كه مردم عادي آنها را نميپسندند.
یکی از پدیدههاي مهم دههی گذشته تئاتر شهرستان جوانگرایی بوده. نظرتان درباره این موضوع چیست و آیا اين ميتواند حلالبخشی از مشکلات تئاتر شهرستانها باشد؟
جوانگرایی بد نیست برای اینکه بخش اعظم جمعيت کشورمان را جوانان تشکیل ميدهند اما مطلق کردنش هم به نظر من درست نیست. تئاتر شامل تمام گروهها و طبقات مختلف سنی است، یعنی در آن هم پيشكسوتان باید باشند و هم جوانان. هر گروه سنی دیدگاه خاص خود را دارد و آثارش هم ميتواند مخاطب خاص خود را به همراه بياورد. اما اهمیت دادن به تمام طبقات سنی هنرمندان، نیازمند امکانات فراواني از قبیل سالن ميباشد. بايد اين را هم در نظر داشت كه شور و نشاط و نوع نگاه هنرمندان جوان، در ميان پيشكسوتان میانسال نیست و همین موضوع بر روی تئاتری که قرار است به روی صحنه برود، تأثیر ميگذارد. ما از نظر سختافزاری باید به سمت ساخت سالنهای متفاوتی برویم تا بتوانیم نياز به فعالیت تمام هنرمندانمان را تأمین کنیم. یعنی آنقدر آمفیتئاتر داشته باشیم که همزمان با یک پيشكسوت، یک جوان هنرمند هم بتواند در حال اجرای نمایش باشد.
در تمام دنیا به همین شکل عمل ميشود. جوانها بیشتر تئاتر تجربی کار میکنند، دوست دارند کارشان متفاوت باشد و سبکها و شیوههای جدیدی را تجربه بکنند و در درازمدت بتوانند این شیوهها و سبکها را نهادینه کنند. جوان باید از این امکانات برخوردار باشد تا بتواند نگاه فنی و بینش هنري خود را در معرض دید بخشی از مردم قرار بدهد. ما باید این امکانات را برای او مهیا کنیم اما در کنارش هم باید امکاناتی به وجود آوریم که گروههای سنی دیگر بتوانند کار تولید کنند.
به نظر میآید یکی از مشکلات تئاتر شهرستان، مهاجرت بسیار تئاتریها به پایتخت باشد. این پدیده از نظر شما چه تعریفی دارد؟
پيشتر هم عرض کردم كه اگر ما فعالیت مستمري داشته باشیم و هنرمندان ما احساس کنند از طریق این نوع فعالیتها میتوانند پاسخگوی نیازهای روحیشان باشند، بدیهی است که به تهران و هر جای دیگر مهاجرت نميکنند.
شما عدم استمرار اجرای تئاتر را اصلیترین دلیل مهاجرت ميدانید اما اين خود به معضل دیگری چون کمبود سالن مربوط ميشود. در این رابطه چه نظری دارید؟
این معضل، البته در تمام کشور -حتی در تهران- احساس ميشود اما به هر حال باید مدیران هنری شهرستانها در فکر ساخت آمفیتئاترهاي مناسب باشند چون متأسفانه همان تعداد اندک سالن موجود، استاندارد نیست و هر نمایشی را نميتوان در آنجا به اجرا گذاشت. من در برخي از شهرها سالنهایی دیدهام که با وجود هزینههای زیادی كه برای تجهیز آنها شده، اصلا تئاتری نیستند. شايد هزار تا صندلی دارند و هزینه زیادی هم برای راهاندازی آنها صورت گرفته اما متأسفانه فقط برای سخنرانی به درد ميخورند و نميتوان حتي یک اثر تأثیرگذار در آن اجرا کرد.
چنانچه موافقيد آخرین پرسشمان را به مقوله نقد تئاتر و وضعیت آن در شهرستانها اختصاص دهیم. شما اين مسئله را چگونه ديدهايد؟
نقد، بخشی از تئاتر است و اگر تئاتری باشد نقد هم هست. به گمان من در شهرستانها، نقد مطلق نداریم؛ یعنی به تعداد تئاترهای اجرا شده، نقد نداریم. هنوز مقوله نقد در شهرستانهایی چون مشهد جدی گرفته نميشود. ما باید در کنار هر فعالیت تئاتری، جلسه جدي نقد هم داشته باشیم تا این دو گروه ارتباط مستقیم و سازندهای در تولید تئاتر داشته باشند.
خوشبختانه برخي از شهرهاي كشور مانند مشهد به خاطر قدمتی که دارند از منتقدان خوبی برخوردار ند و آنها ميتوانند در واقع پایهای برای آموزش نقد در شهرستان باشند که اگر این اتفاق بیفتد، ميتوانیم شاهد توسعه نقد هم باشیم.
Warning: Array to string conversion in /home/vimmodlw/public_html/wp-content/themes/theater-abdi/functions.php on line 633
Array