نگاهی به نمایش « آن سوی آینه » نوشته فلوریان زلر و کارگردانی حسین اکبرپور

روزمرگی فرآیندی جاری و رایج است که در مقاطع مختلف ، زندگی مشترک زوجین را تحت تاثیر قرار می دهد . بدیهی است بحران یکنواختی و روزمرگی در صورت عدم کنترل پیامدهای جدی و عمیقی را در زندگی زناشویی به جا خواهد گذاشت.
فلوریان زلر با با دستاویز قراردادن این مسئله در نمایشنامه « آن سوی آینه » روابطی را به تصویر می کشد که با آفت روزمرگی ، آرام آرام در ورطه بحران ، دوپارگی درونی و به تبع در مسیر برخوردهای ناملموس هدایت شده اند . لایه های پنهان اثر ، روزمرگی و شکاف بین رفتار عیان و ابعاد پیچیده روحیات ناپیدای انسان ها را دستمایه خود قرار داده است . بهره گیری از ظرفیت بیان بی پرده تراوشات ذهنی و حسی به صورت گفتگوهای مسقیم با مخاطب ، تکنیکی است که زلر برای تعارض پیدا و پنهان هر شخصیت در نظر گرفته است . تمهیدی تاثیرگذار که دوگانگی هویدای آرام شخصیت های نمایش را با هزارتوی پرتشویش آنها به رُخ مخاطب می کشد . نویسنده با بهره جویی از این تدبیر در خلق لحظاتی که تماشاگر بارها و بارها آن را تجربه کرده موفق است و از این حیث با اثر همذات پنداری محض می کند . « آن سوی آینه » بیانگر بخشی از سرکوب ها و تکرارهای زندگی مشترک است که زلر از آینه ذهن شخصیت ها به سمت مخاطب بازتاب می دهد . انعکاسی حقیقی که گاه عریان و تلخ است . زندگی دنیل و ایزابل آرام ، معمولی و عاری از هرگونه هیجان دنبال می شود . طعم تلخ فرسایش عاطفی و رابطه توام با مهر در واگویه های سیال ذهنی دو شخصیت اصلی ، صریح و آشکار است .
برجسته بودن دو سطح گفتگو یعنی محاوره جاری روی صحنه بین شخصیت ها و بیان احساسات ذهنی در « آن سوی آینه » توسط بازیگران این اثر به خوبی امکان بروز یافته است . آرش تبریزی بازیگر نقش دنیل بار دیگر توانمندی خود را در بازیگری با ارائه شخصیتی معمولی که در هاله ای از یکنواختی آزاردهنده قرار گرفته نشان می دهد .
آشفتگی باطنی دنیل با برپایی یک مهمانی که به افتخار آشنایی پاتریک دوست قدیمی اش با دختری به نام اِما در مواجهه با اغوایی تازه قرار می گیرد . ستیزی درونی ناشی از محنت متعهدانه به همسرش ایزابل از سویی و شوق ایجاد موقعیتی نو با گرایش به شخصیت تازه وارد از سوی دیگر تناقض آشکاری پیش روی او قرار می دهد .
در مقابل شخصیت ایزابل ، همسر دنیل با بازی عاطفه پوربهرام از اشتراکاتی حسی با او برخوردار است . با این حال به نظر می رسد روزمرگی برای ایزابل معنایی دیگر داشته و به عنوان پارامتری برای ایجاد ثبات در زندگی زناشویی از آن بهره می برد . با تمام احترامی که برای این هنرمند جوان قائلم باید اذعان داشت جزئیات زیادی از ویژگی های شخصیتی ایزابل در سبک بازی ارائه شده توسط او نادیده گرفته شده است . برای ایزابل ترس و اضطراب ناشی از حفظ دوام و قوام رابطه با همسرش به عنوان چالشی جدی برای او مطرح است . ایزابل جلوه ای آرام ، راسخ و مطمئن با ضمیری متضاد متاثر از تشویش و آشفتگی درونی دارد . ایزابل خسته از زندگی پُرتکرار است اما بقای رابطه با دنیل بیش از هر اولویتی برای او مهم است .
اجرا با رویکردی صحیح متاثر از متن در مسیری مینیمالیستی گام بر می دارد . زلر در نمایشنامه « آن سوی آینه » عامدانه و مستتر بر سادگی تاکید دارد و نقش انتقال مفاهیم را بدون پیرایه موثر می داند . اجرا نیز با همین رهیافت در فضایی تقریبا مینیمال با ترکیبی موزن از رئالیسم طراحی شده است . میزکار ، یک کاناپه ساده در جلو و سازه های نمادین قفسه کتاب و آشپزخانه در پس زمینه تنها اشیاء موجود در صحنه برای نمایشی تقریبا طولانی ست . همه چیز درمتن و اجرا همسو و در قالب ترکیب تاثیرگذار مینمالی رئالیستی تعریف شده است . از روابط پیدا و پنهان شخصیت ها تا طراحی ناملموس حرکات و بهره گیری از اشیاء همه در یک راستا قرار گرفته اند .
« آن سوی آینه » ی حسین اکبرپور ، کارگردان جوان و خوش قریحه به دل می نشیند . صادق است و از ویژگی های خوب نمایشی هم برخوردار است . از ضرباهنگی مناسب سود جسته و مخاطب را بدون خستگی با خود همراه می کند .
شالوده کنش ها در این نمایش بیشتر درونی است که البته با برون ریخت متفاوتی که از سوی نویسنده ارائه شده یعنی گفتگوی ذهنی شخصیت ها با مخاطب به طور مستقیم ، قالبی متمایز به خود گرفته است . از آنجا که کنش « در آن سوی آینه » یکی از مبانیِ اساسی فرآیندهای پیش برنده داستانِ جاری روی صحنه ، شخصیت پردازی و پیام نهایی است ، مداقه بیشتری را می طلبد . کنش های درونی در اجرای اکبرپور درست ترسیم شده و بازیگران متناسب با هر صحنه ، اقتضائات حسی و ذهنی همچون تردیدها ، آشفتگی ها ، آمال و آرزوها را در صحنه عینیت می بخشند . البته باید اذعان داشت که کیفیت ارائه این مهم از سوی بازیگران یکسان نیست و در برخی لحظات این اختلاف سطح به خوبی مشهود است . میزانسن ها عادی و عاری از هرگونه پیچیدگی است . به زعم صاحب نظران در آثار رئالیستی بهترین نوع طراحی میزانسن همین است که در منظر مخاطب ننشیند یا به عبارت ساده تر با پرهیز از درشت نمایی به چشم نیاید . هدایت بازیگران در راستای ایفای نقش به رغم برخی کاستی ها قابل قبول است .
هرچند شکستن دیوار چهارم به دلیل مستقیم گویی ذهنیت شخصیت های نمایش با تماشاگر جزئی از متن و اجراست و در همان لحظات اولیه مخاطب آن را می پذیرد اما باید اشاره داشت که وقفه اجتناب ناپذیر تعویض لباس بازیگران که با گفتگوی بی واسطه کارگردان با مخاطب همراه است ، شکست ارتباطی تماشاگر با صحنه را برای لحظاتی به دنبال دارد . با این حال اجرا از ضرباهنگ مناسبی برخوردار است و اجزاء صحنه هارمونی بایسته خود را در چهارچوب قواعد تئاتری داراست .
یکی از نقیصه های اجرا و شاید متن که البته می توانست با به کارگیری تمهیدی مناسب رفع شود ، ارائه یک پایان بندی تاثیرگذار بود . با توجه به کاهش ضرباهنگ در لحظات خاتمه نمایش ، یک پایان اثرگذار می توانست نمایش را بیش از پیش در اذهان ماندگار و شوق مکاشفه را در ذهن مخاطب پس از خروج از سالن فعال تر نگهدارد .
اجرای نمایش « آن سوی آینه » در تماشاخانه استاد انوشیروان ارجمند پردیس تئاتر مستقل مشهد همچنان ادامه دارد .
علیرضا اسدی – عضو کانون ملی منتقدان تئاتر ایران
Warning: Array to string conversion in /home/vimmodlw/public_html/wp-content/themes/theater-abdi/functions.php on line 633
Array